
کتاب شبیه اثر فائضه غفار حدادی انتشارات شهید کاظمی
برند :
انتشارات شهید کاظمیویژگی ها
- نوع جلد : شومیز
مشخصات محصول
نویسنده
فائضه غفار حدادی
ناشر
انتشارات شهید کاظمی
شابک
9786222851620
موضوع
رمان
زبان نوشتار
فارسی
چاپ شده در
ایران
نوع جلد
شومیز
قطع
رقعی
تعداد صفحه
272
وزن
326 گرم
سایر توضیحات
بخشی از کتاب شبیه «برگشت سمت ماشین و بالا را نگاه کرد. خورشید سرِ جنگ داشت، نمیتابید، اشعههایش را پرتاب میکرد. اشعهها، تیز و سوزان فرومیرفتند در فرق سرش، پشت گردنش، کمرش، زیربغلهایش و از جای اصابتشان، عرق فواره میزد. سینهاش سنگین بود. تا همین یک هفته پیش، هوایی گرمتر از معتدل مدیترانهای را تجربه نکرده بود. دستش را برد سمت درِ راننده. داغی دستگیره به حدی بود که از سوار شدن منصرف شد. خم شد سمت کاپوت و در بازش را طوری بست که آمبولانس VIP با آن عظمتش چند ثانیه تکانتکان خورد. نشست روی شنهای گرم و هیکل چهارشانهاش را تکیه داد به چرخ آمبولانس. موهای خیس و حالتدار چسبیدهبهپیشانیاش را بالا داد و کلافه خودش را باد زد. وسط این جهنم چه غلطی میکنی؟! صدای خودش بود. یک هفته بود همین جمله را با صدای خودش میشنید و محل نمیداد. چرا که هر بار جملهٔ «هرجا سُعاده هست، اونجا بهشته.» را هم با صدای خودش میشنید و خنکی جمله دوم، تحمل جهنم را برایش آسان میکرد. اما این بار خبری از جملهٔ دوم و خنکیاش نشد. دوباره تکرار کرد: وسط این جهنم چه غلطی میکنی؟! بیشتر گرمش شد. لبهٔ تیشرت سفیدش را بالا آورد و با آرم قرمز رویش صورتش را پاک کرد. داغی لاستیک به حدی بود که مجبور شد روی کشالههای رانش بخزد جلوتر. بلافاصله فشار شلوار جین را روی زانوهایش احساس کرد. با انگشتان دو دست، پاچههای شلوار را از روی ساق پاهایش آزاد کرد و به جاده خیره شد. جادهٔ فرعی کمعرضی که تا نقطهٔ تلاقی آسمان و بیابان، کش آمده بود و نفربرها و کانتینرهای مهمات پشتسرهم مثل لشکر مورچهها سیاهش کرده بودند.»